»» در تدارک انقلاب مضاعف
دیگر تاریخ برای ما سبک شده است. چراکه نسلی به کمتر از سالی، تاریخ خویش را به اندازه همه تاریخ بشریت سنگین و وزین ساخته است.
همه آن چیزی که باید رخ می نمود، حادث شد و در مقابل چشمان حیرت زده نسل سوم انقلاب، هر آنچه لازم بود نمایان گشت. در کمتر از یک سال این نسل، همه سنت های لایتغیر الهی را به چشم خود یکجا دید و تجربه نمود و لذا ایمان او دیگر حتی از جنس علم الیقین هم نیست، بلکه از جنس عین الیقین است. آری، لاشکّ فیه؛ این نسل به معنای دقیق کلمه به «مقام عین الیقین» رسیده است و این عین الیقین را همیشه و همه جا مقامش ذکر نمی کنند، بلکه آنجا که همراه امتحان و یا در پی ابتلایی می آید شرافت یافته و«مقام عین الیقین» می گردد.
و حال پس از سینه کش نفس گیر فصل های متوالی ابتلاء و امتحان، اکنون ربیع دیگری در حیات انقلاب اسلامی آغاز گشته است. رهبر معظم انقلاب، سال جدید را سال " همت مضاعف و کار مضاعف " نامگذاری نمودند. و اگر خود را به سادگی و کوچه پس کوچه های بی خبری و کم خردی نزنیم،در خواهیم یافت که این نامگذاری ها نه از سر سنت هر ساله، بلکه از ورای تحقق آن سنت های لایتغیری است که در همین سال گذشته محقق گردید. و لذا، این نامگذاری هم به گذشته ما مربوط می شود و هم به آینده ما و البته به آینده جهان...
به گذشته ما مربوط می شود از آن جهت که، امام، امت خود را درسخت ترین گردنه های ابتلائات و شدائد سربلند و صاحب«مقام»یافت و این یعنی آمادگی امت و فراهم آمدن شرایط برای گام نهادن در مسیری که عِدّه و عُدّه خاص به خودش را می طلبد و به آینده مرتبط می گردد از آن جهت که این استعداد کم نظیر به وجود آمده در یک نسل و این پتانسیل عظیم فوران یافته، نباید در حالت سکون و انفعال قرار بگیرد. و این بار باید با "مضاعف ها" و در همه عرصه ها، ابتکار عمل را در مواجهه با تمام جهان بدست گرفت. در جهت حرکت سریع تر و بی مهاباتر به منظور ایجاد تغییرات شگرف در جهان و نه تنها برای به منصه ظهور رساندن همه شعارهای انقلاب اسلامی، بلکه برای محقق ساختن همه وعده های الهی که قراراست به دست انسان خلیفة الله تحقق یابد. بار امانتی را که"انسان" پذیرفت؛(إِنا عرضنا الأمانه علی السموات و الأرض و الجبال فابین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان...)(1)این نسل نشان داده است که می تواند از عهده اش برآید و در این صورت؛چراکه ظهور نزدیک نباشد؟
اما در همین روزهایی که ازاین سال جدید می گذرد، در تبیین، تفسیر و توضیح این نامگذاری و اهداف آن مطالبی را در رسانه های جمعی می خوانیم و می شنویم که تقریباً همه اش درست است و در ساحتی ژرف تر، اتفاقاً همه اش نادرست است، نادرست نه به معنای غلط، بلکه به این معنا که این معانی و تفاسیر همه آن چیزی نیست که رهبر معظم در نامگذاری سال جدید آن را اراده کرده اند. باید موضوع را عمیق تر نگریست،به نظر میرسد مسیر جدیدی گشوده شده است.دیگر مسأله صرفا مساله ایران نیست که این هم هست، اما فراتر از این حرف ها،مساله، مساله جهان است. باید به این"دقیقه" به خوبی واقف گردیم. باید بدانیم که این"مضاعف ها" دقیقا یعنی چه و برای چه؟
امام خمینی(ره)می فرمودند:"آنهایی که این راه را درست ندیده اند نمی توانند تا آخر با ما باشند"(2) و اتفاقا همین امر در دفعات و نفرات کثیری تجربه و اثبات گشت. این بار هم مسئله بدینگونه است. باید راه را درست ببینیم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عده ای به میزان سعه ی وجودی محدود خویش، انقلاب و اهداف آنرا تعریف می کردند. آنها نه که نمی خواستند، بلکه نمی توانستند عظمت ها و آرمان های بلند و افق های انقلاب را ببینند. آنها درک درستی از ماهیت انقلاب اسلامی نداشتند و لذا هیچ گاه راه را هم درست ندیدند و بدین سبب یا از همان ابتدا به بیراهه رفتند و یا اینکه در منزلی از منازل،خسته و متوقع در راه ماندند؛ این توقف ها و توقع ها، طلب کاری و نهایتا تقابل با انقلاب را موجب می گردید. و مناظری این چنین که تصویر می شود، جامعه شناسان و نظریه پردازان انقلاب، حکم می کنند که ؛«انقلاب فرزندان خود را خورد»، اما این حکم هرگز برای انقلاب اسلامی حکیمانه نیست،چراکه این "قاعدین" (3) از اصل و اساس فرزندان انقلاب اسلامی نبودند.
فرزند انقلاب اسلامی کسی است که ماهیت این انقلاب را در مبارزه"وجودی" آن با طاغوت و طاغوتیان می بیند و نه در مبارزه"حدودی". مبارزه وجودی یعنی آنکه، بود یک طرف مستلزم نفی بود طرف دیگر است و این یعنی یا طاغوت باید در جهان حکومت کند و یا حق حاکم باشد. حال آنکه جماعت ذکر شده در اندیشه انقلابی خویش، مبارزه ای حدودی را متصور بود و به همین جهت در قبل از پیروزی انقلاب، بسیاری از گروه های ملی- مذهبی، حد نهایت آنچه را که آرزو می کردند، سلطنت مشروطه بود. و سلطنت مشروطه ترجمان این است که طاغوت باشد مشروط به شروطی و ...و أیضا حق هم باشد به همان شروط و احتمالا به قیودی...! این نگاه و تلقی بعد از پیروزی انقلاب و در مواجهه با دنیای استکبار و مظاهر گوناگون طاغوت نیز به انحای مختلف خود را نشان داد. تا آنجا که گاهی به صراحت، صحبت از"ترمیدور"(4)می شد و اینکه انقلاب اسلامی نیز به سرنوشت محتوم دیگر انقلاب های جهان دچار شده است.
کرین برینتون در کتاب روشمند خود(5)، این حرکت دوری و بازگشت انقلاب ها به وضعیت ماقبل خود را برای چهار انقلاب فرانسه،آمریکا، انگلیس و روسیه اثبات نموده بود و در سالهای دهه هفتاد، عده ای در داخل ایران، پشت به پشت دنبای غرب، نهایت سعی خود را نمودند که این ترمیدور را در عمل برای انقلاب اسلامی نیز ثابت نمایند. اما از آنجا که جنس و ماهیت انقلاب اسلامی متامیز از همه آن انقلاب ها ی مذکور و معهود است، این مسئله، شکل دیگری می یابد.
در باب تمایز و تفاوت ماهوی انقلاب اسلامی از دیگر انقلاب ها، اشاره به این نکته لازم است که حتی در تحلیل و تبیین چگونگی وقوع انقلاب اسلامی نیز، هیچ یک از تئوری های رایج جامعه شناسان و نظریه پردازان مطرح کلاسیک و غیر کلاسیک انقلاب در جهان نتوانست پاسخگو باشد، تا جایی که در میان تحیر و سکوت بسیاری از آنها، بعضی نیز چون "تدا اسکاچ پل" (6)، بعدها به ناصواب و غیر صادق بودن نظریه خویش در جهت تحلیل انقلاب اسلامی اعتراف نمودند.
خلاصه آنکه پس از چندین سال تلاش بی وقفه و گسترده و به منظور خارج نمودن قطار انقلاب از مسیر خویش، جوهره بی نظیر و اکسیری انقلاب اسلامی در درون بدنه اصلی خود،اتفاقاتی را رقم می زند که این اتفاقات، مصدر تحولات شگرفی می گردد که شاید بتوان از آن به عنوان " انقلاب در انقلاب" یاد کرد. و البته این تحولات نیز در نوع خود، مثل خود انقلاب اسلامی، بی مانند و کاملا استثنایی است.
ابن خلدون در "مقدمه" (7) خود در بیان علت شکل گیری و در عین حال انهزام و انهدام حکومت ها، مفهوم "عصبیت" را استخدام می نماید.و در جای جای کتاب خویش، زوایای مختلفی از کاربست این مفهوم را به همراه مصادیقش در عالم واقع بیان می نماید. نظریه پردازان، تعاریف گوناگونی را از مفهوم عصبیت بیان داشته اند از جمله؛ قوه حیاتی و قوام بخش، غرور ملی و نژادی،نیروی رقابت خون، روح جمعی و ... و یا مورخی مانند آرتور تویین بی( Toyn bee )؛«بافت روحانی که کلیه اعضای سیاسی و اجتماعی از ان ساخته شده اند»را معادل عصبیت گرفته است.
به هر تقدیر از منظر ابن خلدون، عصبیت مهمترین عامل تبیین تحولات اجتماعی می باشد.
جان مایه ی کلام ابن خلدون آن است که پس از یک تأسیس و استقرار یافتن یک حکومت که همراه است با اعلی درجه و اوج عصبیت در یک ملت، به تدریج و با گذشت چند سال، عصبیت اولیه کاهش یافته و به حدی می رسد که از حیّز انتفاع ساقط گشته و لذا آن تأسیس و حکومت، استحاله شده، منهزم گردیده و سقوط می نماید. وی در تایید نظریه خود، مثال ها و مصادیق متعددی را می آورد تا آنجا که این امر را چون یک قاعده کلی و قانونی علمی، مسجل و مویّد می نماید.
حال باید دید در خصوص انقلاب اسلامی و تاسیس آن یعنی جمهوری اسلامی،دعوی فوق الاشعار چگونه است؟
به نظر می رسد صیرورت نسل ها در جمهوری اسلامی کاملا برخلاف و در تباین با آن سیر طبیعی است که در نظریه ابن خلدون وجود دارد. و گویا مسئله به شکل غریبی و به نحو متفاوتی رقم خورده است. یعنی با گذشت زمان،به صورت خارق العاده ای نسل های بعدی نیز به عصبیت اولیه نزدیک می شوند و حتی شاید در مواردی این عنصر عصبیت از نقطه کانونی و اولیه خود ثقل بیشتری می یابد.
در توضیح این وضعیت شاید بتوان از مفهوم زایش ها و رویش ها بهره گرفت. یعنی در عین حالی که عنصر عصبیت به صورت طبیعی در بدنه نسل های انقلاب تقلیل می یابد و ریزش ها صورت می گیرد در مقابل و در یک فرآیند پیچیده، زایش ها و رویش ها نیز واقع می شود.
توضیح چرایی و چگونگی این امر، تا حدودی دشوار است. ابن خلدون خود در"مقدمه"، در توصیف ارتباط دین و عصبیت مطالبی را بیان می کند، اما توصیف او معطوف به تبیین چنین مسئله ای نیست، اولا و ثانیا تعریفی که او از دین می دهد و البته رایج هم هست،به هیچ وجه این امکان را مهیا نمی سازد تا این مسئله رمزگشایی گردد.
به نظرم می آید به منظور فهم زایش ها و رویش ها و مساله تزاید عصبیت در نسل های پسین انقلاب اسلامی، باید به سراغ مفهوم کلیدی و موثری رفت که نقطه ممیزه نظام جمهوری اسلامی می باشد. و این مفهوم کلیدی مفهوم "ولایت" می باشد که پرداختن به ابعاد ناشناخته آن می تواند عدم تکافوی نظریات رایج را در این حوزه جبران نماید. و به یقین این وادی آکنده و مشحون از نکات باریکتر از موی و ظرایف و دقایقی می باشد که بحث مستفاد و مجزایی را می طلبد.
خلاصه آنکه پس از طوفان فتنه های سال 88، آنچه که در کفه ی دستاوردهای انقلاب اسلامی سنگینی می کند،رویش هایی است که علی الخصوص در نسل سوم و حتی چهارم انقلاب شکل گرفته است و در کنار این رویش های عظیم و عمیق، گفتمانی انقلابی و خلاق باز تولید شده است که حاصل جمع و هم افزایی همه اینها ما را به تعلیق شگف انگیزی می کشاند؛ که یافتن واژه ای برای توضیح این وضعیت آسان نیست و برای مثال، حتما عنوان "رستاخیز" برای این امر مناسب نخواهد بود و حتی مفهوم«انقلاب در انقلاب»هم برای این منظور، وافی به مقصود نمی باشد.
اما اگر نیم نگاهی به اعماق نامگذاری سال 89 داشته باشیم، آنگاه شاید قانع شویم که عنوان " انقلاب مضاعف" استخدامی مناسب می نماید. البته اگر نگاهی استعاره ای و فانتزی به مساله نداشته باشیم.
به عقب برگردیم، متذکر شدیم که مساله نامگذاری امسال را در عین بسیط بودن این نام، نباید آنقدرها ساده دید و یا خود را به ورطه ساده اندیشی کشاند؛عزیزی، قریب به این مضمون را نوشته بود؛ نامگذاری سال 89 یعنی که فتنه تمام شده است و ما باید به وضعیت عادی برگردیم. و من می گویم کاملا درست نوشته است، یعنی یک بخشی از مطلب را خوب فهمیده است، آری همین است،شاید ماجرای های ایران و فتنه تمام شده باشد، اما این همه ماجرا نیست، بازی تازه شروع شده است. طاغوت جهانی، اگر درست ترجمه کنم؛ همان بلوک غرب؛به اصطلاح همه زور خود را زد و باز به اصطلاح،آب از سرما گذشت، اما غرق نشدیم و حالا نوبت ماست.
اگر به مجموعه بیانات رهبر معظم انقلاب پس از حماسه 22 بهمن سال قبل توجه کنیم، خواهیم دید که در خصوص مسائل جهانی،یک صراحت عجیبی در این بیانات موج می زند،البته این صراحت غریب نیست،چراکه قبل از این هم آنرا شاهد بودیم.اما...؟بر این سطور دقیق شویم: «ما دنبال آن چیزی می رویم که قدرت های سلطه گر حقیقتا از آن باید بترسند، و من اعتقادم این است که الان هم از آن می ترسند و آن، بیدار کردن روح حماسه و عزت اسلامی است در همه امت اسلام، این کار را خواهیم کرد، این را بدانند...»(8) ، همه حرف های ولیّ امر در این روزها، از این جنس است. مالامال از اطمینان؛ گویا دل آوری، امیری در وسط میدان رجز می خواند.
باید به این فضای پدید آمده، به این ادبیات خاص و به همه این مسائل توجه کنیم، آنگاه در خواهیم یافت که اصلا قرار نیست ما به وضعیت عادی برگردیم،اصلا دیگر قرار نیست ما به جایی برگردیم. مقرر شده است ما به جایی دیگر برویم. مقرر شده است ما به همه طاغوت های جهان اعلام وضعیت غیر عادی بدهیم.قضیه را خیلی باید جدی گرفت.
خلاصه آنکه ،چیزی که من از نام امسال می فهمم این است که؛ در آن دوبار لفظ "مضاعف" آمده است؛ یعنی دیگر ما صرفاً مامور به وظیفه نیستیم، ما دیگر صرفا مامور به تکلیف نیستیم.چیزی که عیان است این است که ما از این پس، مامور به نتیجه هستیم، مامور به نتیجه...
باید در تدارک انقلابی مضاعف بود. بار امانتی را که انسان پذیرفت، این نسل نشان داده است که می تواند از عهده اش برآید.
محمود افراخته
*یادداشت ها:
1- سوره احزاب، آیه 72(ما به آسمان ها و زمین و و کوههای عالم عرض امانت کردیم، همه از تحمل آن امتناع ورزیده و از آن هراس داشتند، تا انسان بپذیرفت...)
2- امام خمینی، صحیفه نور
3- قاعدین به معنای برجای نشستگان؛مفهومی قرآنی که در مقابل"مجاهدین" قرار می گیرد؛(... فاذهب انت و ربک فقتلا انا ههنا قعدون)(تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همین جا نشسته ایم)، سوره مائده آیه 24.
4- ترمیدور نام یکی از ماههای تقویم انقلاب فرانسه است که در نهمین روز از این ماه در سال 1794 با کودتای ناپلئون، روبسپیر و یارانش از گروه رادیکال ها(ژاکوبن ها) سرنگون شده و با بازگشت انقلاب به وضعیت فتور،دوران جدیدی آغاز گردید. ترمیدور( Thermidor )را در اصطلاح معادل حرکت دوری انقلاب ها و بازگشت به ارزش های رژیم قبل از انقلاب قرار می دهند.
5- کرین برینتون(clarence Crane Brinton) در کتاب خود؛«کالبد شکافی چهار انقلاب»با بیان طرحی مفهومی به مقایسه چهار انقلاب بزرگ جهان می پردازد و نظریه ترمیدور از ابداعات او می باشد.
6- تدا اسکاچ پل(Skocpol) از نظریه پردازان مطرح انقلاب، در کتاب خود با عنوان«دولت ها و انقلاب های اجتماعی»، نظریه ای ساختارگرایانه را مطرح می نماید.
7- مقدمه، عنوان کتاب اول از مجموعه مجلات کتاب«العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر»است که در حوزه تاریخ تمدن توسط عبدالرحمن بن خلدون، دانشمند اسلامی قرن هفتم هجری-قمری به نگارش در آمده است.
8- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دست اندرکاران ساخت ناو شکن جماران در تاریخ 30/11/1388
منبع:سایت فرهنگ انقلاب اسلامی
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » isar ( جمعه 89/1/20 :: ساعت 4:15 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آیتالله نوری همدانی: پیشرفت کشور با همت مضاعف و کار مضاعف محقق مدر تدارک انقلاب مضاعف«فارالتنور»«شهید آوینی» از منظر «آیت الله جوادی آملی»ثانیهها تعیینکننده هستند[عناوین آرشیوشده]